- AMIR 181
- جمعه ۲۵ شهریور ۰۱
- ۲۳:۳۵
#تاپــــروانگی🦋 (۶۲)
ترانه چهار زانو نشست و با ذوق گفت:
- من سراپا گوشم
+ مثلا رفته بودم مغازه عمو تا آینده طاها رو خراب نکنم
اما با ناغافل سر رسیدن عمو و حرفهای مجبوری طاها باعث شده بودم وجههش خراب بشه. اون شب مثل مرغ سرکنده بودم، اینقدر ناخنام رو از استرس جویده
بودم که صدای خانومجانم در اومده بود...
سلام میشه یک رمان شبیه همین رمان معرفی کنید