- AMIR 181
- چهارشنبه ۲ آبان ۹۷
- ۲۰:۳۵
🔹#او_را.... (۹۹)
اواخر تابستون بود و کم کم داشتم آماده میشدم برای ترم جدید .
برعکس تابستون های گذشته ، امسال اکثرا خونه بودم و گاهی با زهرا یا مرجان بیرون میرفتم .
تو این مدت دفترچه ی سجاد رو دوبار کامل خونده بودم و خیلی از جملات رو حفظ شده بودم !
نکات سخنرانی های جلسه که زهرا برام میفرستاد رو هم تو دفترچم نوشته بودم .
تمام سعیم رو میکردم تا برای بهتر شدن حالم ، بتونم به حرفاشون عمل کنم. هرچند که گاهی خیلی سخت بود و خراب میکردم !
یه بار دیگه به آدرسی که تو گوشیم بود نگاه کردم و ماشین رو نگه داشتم .
پلاک ۴۲ ...
سلام میشه یک رمان شبیه همین رمان معرفی کنید