- AMIR 181
- دوشنبه ۱۴ شهریور ۰۱
- ۱۶:۵۳
#تاپــــروانگی🦋 (۳۸)
نفس عمیقی کشید و گفت:
+ نمیتونم بهت بگم تو چه شرایطی بودم.
نتونستم بمونم و صحبتای بعدیشون رو گوش بدم.
مطمئن بودم که مادرم تنها رازدار زندگیمه و چیزی بروز نمیده...
و البته میدونستمم که چقدر خانواده عمو رو همهجوره دوست داره و روشون حساب باز میکنه. یعنی این خواستگاری داغ روی دل بود فقط!
سلام میشه یک رمان شبیه همین رمان معرفی کنید