- AMIR 181
- پنجشنبه ۱۰ آبان ۹۷
- ۲۰:۰۱
🔹#او_را... (۱۲۵)
زهرا که تو جمعیت گم شد ،
ازشون فاصله گرفتم و به طرف همون در و رد پاها یا به قول زهرا عهدنامه ی سربازی امام زمان رفتم.
یه بار دیگه به ردپاها نگاه کردم.
بعد از این چندماه، حالا دیگه تقریباً روی نود درصدشون پا گذاشته بودم.
از وقتی قرار شده بود با تمیلات سطحیم مبارزه کنم ، کم کم از دروغ ، غیبت ، تهمت ، بد زبانی ، رابطه با نامحرم ، نگاه حرام و... دور شده بودم.
پس من تا همین جا هم تا نزدیکای اون در ، پیش رفته بودم !
جلو رفتم .
رو نماد این کارها هم پا گذاشتم و جلو رفتم
تا رسیدم به بنر عهدنامه !
دوباره جملاتش رو خوندم !
«هل من ناصر ینصرنی؟!»
سلام ببخشید من این رمان رو خوندم بعدش نفهمیدم سجاد همسر ترنم هست ؟؟