- AMIR 181
- يكشنبه ۹ مرداد ۰۱
- ۲۲:۱۳
#تاپــــروانگی🦋 (۴)
اخم جذابش می کرد و همانقدر ترسناک شاید!
- چون هنوز بچه ای! به همین دستبافت های خانمجانت اکتفا کن پس.
و نگاهش چرخید روی ژاکت بنفشی که خانمجان سال پیش برایش بافته بود.
مسخرهاش کرد؟!
این یادگاری بود ...
اصلا قابل مقایسه نبود با کت و پلیورهای گرانقیمت او ...
بُق کرد و دستش را پس کشید.
اینجور علاقهرا نمی خواست که با تحقیر و نیش کلام بود.
البته اگر جایی برای مهر و علاقه وجود داشت!
از مقایسه وضعیت مالی خودشان و خانواده او معذب میشد...
نگاهش را به بیرون دوخت.
ارشیا با نیشخند گفت:
- تلخ شدی ریحان خانوم!
- ریحانه
لجباز نبود اما ناخواسته و با تحکم نامش را کامل گفت.
تمسخر کلام ارشیا، بغض گلویش را بزرگ تر کرده بود...
دلش گرفت!
با شرایطی که داشت و او هم باخبر بود
توقع حداقل مقداری محبت داشت
اما سه روز بعد از عقد و این همه بی تفاوتی؟!
داشبورد باز شد و چیزی مثل جعبه روی پایش گذاشته شد.
اهمیتی نداد. میخواست تلخ بماند...
- برای تو گرفتم. مارک اصله.
و جوری که انگار کمی هم پدرانه بود ادامه داد:
- توی همین هفته هم میریم بوتیک برای خرید پالتو و کفش و چیزای دیگه... خوشم نمیاد مثل دختر دبستانی هایی که لبه جدول راه میرن باشی
خانم من باید شیک پوش باشه!
و روی باید تاکید کرد.
رسیده بودند.
با اکراه جعبه را برداشت
و پیاده شد بدون هیچ حرفی
یعنی میرفت؟
با این همه دلخوری و قهر؟!
بوی دیکتاتور بودن را حس می کرد ...
وقتی به اطمینان رسید که بیخداحافظی
و فقط با بوق گازش را گرفت و رفت..
صورتش پر از اشک بود
لرز افتاده بود به جانش...
انگار واقعا باید پالتو میخرید!
حتما سرما پوستش را سوزنسوزن میکرد. نه طعنهها و بیمحلیهای او!
وسط کوچه، زیر برفی که حالا ریز و چرخ زنان بنای آمدن کرده بود و چادر سیاهش را کمکم خالدار میکرد، با صورت پر از اشک و دست های لرزان هوس باز کردن جعبه را کرد!
همین که چشمش خورد به عینک آفتابیِ بین پارچه ساتن، بلند و با صدا خندید...
تضاد قشنگی بود اشک و لبخند و تلخ و شیرین بودنش!
یادش افتاد روز عقد که از محضر بیرون آمده بودند آفتاب داغ زمستان چشمش را می زد و تمام مدت دستش را هائل کرده بود روی پیشانی.
پس او دیده و انقدرها هم سرد نبود!
و تمام این سال ها همینطور گذشت...
پشت مه غلیظی که معلوم نبود آن طرفش چهچیزی پنهان است
حداقل برای ریحانه این گونه بود
ولی برای ارشیا شاید نه...!
"الهام تیموری"