- AMIR 181
- پنجشنبه ۱۹ مهر ۹۷
- ۱۹:۴۴
🔹 #او_را ... (۵۷)
بارون شدید و شدیدتر میشد ⛈
هوا به سمت گرگ و میشش میرفت ...
دلم داشت میترکید !
باید چیکار میکردم ...؟
دیگه نمیخواستم نفس بکشم ...
انگار تموم این شهر برام شبیه زندون شده بود !
از شیشه ی ماشین بیرونو نگاه میکردم .
هنوز سرم درد میکرد .
الان مامان و بابا داشتن چیکار میکردن؟؟
مهم نبود !
حتی مهم نبود دارم کجا میرم ...!
پلکامو بستم و چشمامو دست خواب سپردم... 😴
- خانوم؟؟
صدای گرم و مردونه ای ،خوابو از سرم پروند !
چشمامو باز کردم و گیج و منگ اطرافمو نگاه کردم !
- اینجا کجاست؟؟
- جایی که میخواستید.
یه جا که هیچکس نیست !
فقط با گیجی نگاهش کردم و سرمو برگردوندم سمت در کوچیک و سفید آهنی
که آجرای قهوه ای اطرافش نم خورده بودن
و از چراغ قاب گرفته ی بالاش آب میچکید!
- نگران نباشید
خونه ی خودمه !!
با نفرت سرمو برگردوندم سمتش 😠
و قبل از اینکه حرفی بزنم ،
دستشو آورد جلو و یه کلید گرفت جلوی صورتم .
- برید تو و درو از پشت قفل کنید !
هیچکس نیست .
هر کسی هم در زد درو باز نکنید .
بازم گیج نگاهش کردم !!
- البته یه اتاق کوچیکه ،
ولی تمیز و جمع و جوره !
- پس خودتون ...؟
- یه کاریش میکنم.
بچه ها هستن ...
امشبو میرم پیششون ...
فقط درو به هیچ وجه باز نکنید !
البته کسی نمیاد ، ولی خب احتیاطه دیگه !
اینم شماره ی منه ، اگر کاری داشتید حتما تماس بگیرید .
و یه برگه گرفت سمتم
برگه رو گرفتم و
شرمنده از فکری که به سرم زده بود ، نگاهش کردم ... 😓
ولی اون اصلا نگاهم نمیکرد !
یه جوری بود !!
- برید تو ، هوا سرده.
شما هم ضعیف شدین ، سرما میخورین !
فقط تونستم یه کلمه بگم
- ممنونم ....
از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت خونه
کلیدو تو قفل چرخوندم و درو باز کردم .
به پشت سرم نگاه کردم
از تو ماشین داشت نگاهم میکرد !
بارون شدید شده بود
با دست اشاره کرد که برو تو !!
رفتم داخل خونه و درو بستم
یه راهرو کوتاه بود و یه در آهنی قدیمی ، که نصفهء بالاییش شیشه بود !
درو باز کردم،
دمپایی آبی و زشت بیمارستان رو دراوردم و رفتم تو.
همونجا وایسادم و نگاهمو تو خونه چرخوندم.
دوتا فرش دوازده متری آبی فیروزه ای ، که به شکل ال پهن شده بودن ،
یه یخچال ،
یه اجاق گاز ،
یه بخاری ،
چندتا کابینت و ظرفشویی
و چندتا پتو
کل خونه بود !!!
دوتا در هم کنار هم بود که احتمالاً حموم و دستشویی بودن !
چقدر با خونه ی ما فرق میکرد !!!
اون خونه بود یا این؟؟
"محدثه افشاری"