- AMIR 181
- يكشنبه ۲۹ مهر ۹۷
- ۲۲:۱۹
🔹 #او_را ... (۹۰)
با تعجب بهم خیره شد و سرش رو تکون داد !
- شب بخیر !!
این رنج من بود ، پس باید میپذیرفتم ، چون نمیتونستم برطرفش کنم !
به اعتقاد پدرم ، من تا وقتی که میتونستم یکی بشم شبیه خودشون
ارزش داشتم
وگرنه یه وصله ی ناجور به این خانواده بودم ! 😔
هماهنگی حرف های سجاد ، با حرف هایی که تو جلسه میشنیدم ، برام عجیب بود !!
و از اون عجیب تر اینکه بار اولی بود که چنین حرفهایی رو میشنیدم !
نمیتونستم بقیه حرف های تو دفترچه رو بخونم !
اینقدر برام عجیب و جدید بودن که ترجیح میدادم تا وقتی یک مسئله برام حل نشده ، سراغ بعدی نرم !
نمره هام اومد !
هرچند خیلی بد نبود ، اما میدونستم این اون چیزی نیست که بابا میخواد . 😔
و دقیقاً همینطور بود !
بعد از جنگی که توی خونه به پا شد،
پول توجیبی ماهیانم ، نصف شد و تعویض ماشینم هم کنسل شد !! 😒
بیشتر از هفته ای دوبار هم حق بیرون رفتن از خونه رو نداشتم !
اون شب به قدری تحقیر شدم که دیگه دلم نمیخواست حتی یک لحظه تو اون خونه بمونم ! 😭
با گریه رفتم تو اتاق و در رو بستم .
دلم میخواست با یکی صحبت کنم !
به مرجان زنگ زدم و همه اتفاقاتی که افتاده بود رو تعریف کردم .
- الهی بمیرم برات ...
فکرشو نکن. بیخیال!
- مرجان ، هرچی که دلش میخواست بهم گفت !
مامانمم فقط یه گوشه نشسته بود و نگاه میکرد !
خوردم کرد مرجان ...
خوردم کرد ... 😭
- عزیزم...گریه نکن دیگه ترنم ! 😔
من نمیفهمم بابای تو چرا اینقدر عجیبه !
هه ...
خانواده من یهجور منو بدبخت کردن ،
خانواده توهم یهجور !! 😒
- خب مدل دنیا اینجوریه دیگه !
به قول خودت هرکی یه بدبختی داره .
البته اینا باید باعث رشد بشه ولی نمیدونم چجوری !!
- چی؟؟!!
- هیچی! هیچی!
میگم یعنی ...
نمیدونم ، بیخیال!
- من که بهت گفتم !
زندگی همینه ، مزخرفه.
باید سعی کنی یجوری سر خودت رو گرم کنی تا یه روزی بمیری و همه چی تموم شه !
- نه مرجان! نه!
با این فکر دیگه هیچ انگیزه ای برای زندگی کردن نمیمونه !
اونجوری فقط اذیت میشی ، همین !
ولی اگر سعی کنی قبولشون کنی ، آرامشت رو نمیتونن به هم بزنن !
- چی داری میگی ترنم؟! 😕
نمیفهمم !!
- ببین تا یه جایی از حرفات درسته ،
همه تو زندگیشون مشکل دارن ،
اما نباید از واقعیت فرار کرد !
اگر قبول کنی که دنیا همینه به آرامش میرسی !!
- خب که چی بشه؟؟!!
- چی چی بشه!؟
- به آرامش برسی که چی بشه!؟
راستش اصلا نمیفهمم چی میگی !!
- ها؟ خب...
یعنی چی؟ خب آرامش خوبه دیگه !
- ترنم تو باز خل شدی!!! 😕
- نه ...
خب ...
- اصلاً اگه اینجوریه ، چرا به من زنگ زدی؟
برو دردتو قبول کن ، خوب بشی دیگه!!! 😒
- خب خواستم درد و دل کنم !
- تو خودتم نمیدونی چی میگی ترنم !!
به هرحال برو بهش فکر کن ،
اگر به آرامش نرسیدی ،
بیا اینجا مشروب در خدمت باشیم ! 😂
"محدثه افشاری"