رمان او را - قسمت سی ام :: از جنس خاک

از جنس خاک

وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ

رمان او را - قسمت سی ام

  • AMIR 181
  • سه شنبه ۱۰ مهر ۹۷
  • ۲۲:۲۸

🔹 #او_را ... (۳۰)



دم ظهر بود که با صدای زنگ گوشی چشامو باز کردم .

یه شماره غریبه بود

باصدای خش دار و خواب آلود جواب دادم


- الو ؟


یه پسر بود! صداش ناآشنا بود


- سلام ترنم خانوم


- سلام. بفرمایید؟


- ببخشید انگار از خواب بیدارتون کردم

علیرضا هستم ؛ دوست عرشیا


- اهان ...

نه خواهش میکنم ...

بفرمایید ؟


- عذرمیخوام من شمارتونو از گوشی عرشیا برداشتم! 

باید باهاتون صحبت کنم 😅


- بی اجازه ؟؟


- بله ؟؟


- بی اجازه شمارمو برداشتید؟ 😒


- بله خب ... باید باهاتون حرف میزدم ...


- اوکی

بفرمایید 😏


- ببینید ...

عرشیا خیلی شمارو دوست داره ...


-خب ؟ 😏


- چیزی راجع به زندگیش بهتون گفته ؟


- نه ، چیز خاصی نمیدونم ازش .


- عرشیا واقعا تو زندگیش سختی کشیده

مادرشو تو بچگی از دست داده

پدرشم یه زن دیگه گرفته که خیلی اذیتش می کرده

اونم از بچگی در کنار درس کار میکرده و خونه گرفته و چندساله از پدرش جدا زندگی میکنه ...

و شما اولین شخصی هستید که بهش دلبسته شده ... 💕


- پس عرشیا میخواد من کمبوداشو براش جبران کنم؟ 😏

چرا؟! حتما شبیه مادرشم 😂


- اینطور نیست خانوم ....

عرشیا واقعا عاشق شماست ....

شما عشق اول و آخرشید


- ولی دستای زخم و زیلیش و رد تیغ اسمایی که رو بازوش هست ، چیز دیگه ای میگه 😏


- امممم ... نه ... خب ... چیزه ...

بالاخره برای هرکسی پیش میاد ...

حتی خود شما هم قبل عرشیا دوست پسر داشتین 😉


- برای اونا هم خودکشی میکرده ؟؟


- ترنم خانوم ...

گذشته ها گذشته ...

مهم الانه که عرشیا عاشق و دیوونه شماست


- عرشیا ذاتا دیوونست آقا 😠

چیزی نمونده بود دیروز بلا سرم بیاره 😡


- نه ... باورکنید پشیمونه ...

بهش یه فرصت دیگه بدید ...

ازتون خواهش میکنم ....

لطفا ...


- باشه. به خودشم گفتم. فعلا هستم تا ببینم چی میشه ...


- ممنونم 😊

لطف کردید 😉



"محدثه افشاری"

  • نمایش : ۳۳۲۶
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی